الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم

 

والا پیامدار محمد...

گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند

بر پا و استوار...

هرگز هرگز ، والا پیام دار محمد.

انگاه تمثیل وار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار

والا پیام دار محمد.

در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا ....

دیرینه،ای محمد  ...

...جا هست بیش و کم آزاده را که تیغ کشیدست بر ستم..

والا پیام دار محمد.

گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند

بر پا و استوار...

هرگز هرگز ، والا پیام دار محمد.

انگاه تمثیل وار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار

والا پیام دار محمد.

 

در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا ....

دیرینه،ای محمد  ...

...جا هست بیش و کم آزاده را که تیغ کشیدست بر ستم..

جا هست بیش و کم ... محمد.

 

 

پانوشت ::

 

والا پیامدار محمد . . . دیگه از آن عبای وحدت جز تکه پاره ی بیش نمانده ... والا پیامدار محمد !  ما منتظریم تا فرزندت بیاید این عبا ی وحدت را بر سر پاکان واقعی روز گار بکشد . .والا پیامدار محمد .

 

اونقدر با تمام وجودم عصبانی و متنفرم که میخوام با تمام وجود داد بزنم" والا پیامدار محمد، پس کو اون چیزی که گفتی ؟پس چرا ..... ؟" اما چه فایده چون جواب رو خودم میدونم .... و نیازی نیست که منتظر جواب باشم ...

 

>>اصلاحیه<<

در پست قبلی احساس کردم که بعضی عبارات بار توهینی داره برای همین دوباره ویرایشش کردم      "!!من در این مکان قصد توهین به کسی رو ندارم !!"

 

من ز سیلی زن ؛ ز سیلی خور ؛ از این تصویر بر دیوار بیزارم ....

مراسم معارفه دکتر قالیباف برگزار شد. چیزی که خیلی جلب توجه می‌کرد، تصویر نقاشی پرتره این آقا بود که با قابی زرکوب به محل مراسم معارفه آورده بودند که خدا می دونه چقدر برای اون هزینه کردند! آقای قالیباف! باید به حال این وضعیت گریه کرد!

به قول اخوان:

من زسیلی زن
زسیلی خور
از این تصور بر دیوار بیزارم
(پ1)

 

آقای قالیباف !  باید به حال این وضعیت گریست و تاسف خورد .

در بهترین حالت برای تخفیف قبح و زشتی این مورد، میتوان متصورشد  که شما خودت هزینه این تابلوی هنری زیبا ! را از جیب خودتان داده باشید ! ، در این حالت هم آیا پرداختن به این تشریفاتی که از نظام شاهنشاهی ( نظامی که مدام از سوی شما ها منفور اعلام میشه ...(پ2)) به جا مانده، با عدالت اجتماعی اسلامی  و روحیات ساده زیستی اسلامی

که مدام توسط شما در بوق! فریاد زده میشود، جور در می‌آید!؟
آقای قالیباف!‌باید زار زار گریست وبه تعبیر امام علی«اگر کسی که دق بکند جای ملامت نیست.».

آری اگر کسی دق بکند  والله جای ملامت نیست ....

 

آقای قالیباف ، چیزهای مهمتر(پ3) از چشم رنگی وژست‌های خوش تیپی هم وجود دارد.

 

و در نهایت آقای قالیباف اف ( و واسفا) برآن اسلام و عدالتی که شما و امثال شما در صدد معرفی و ایجاد و برقراریشان هستید....  (پ4)

 

 

پا نوشت ::


۱.خدا رحمت کند اخوان رو که چه زیبا حس تنفر از یه همچین افراد رو در شعرش رسونده .

  

 2 . اگر اون نظام ظالم بود ، خب تمامی امورشون هم جلوه یی از ظلمه ، تویی که با ظلم هیچ ارتباطی نداری و تمام هم و غمتان برقراری عدالت اجتماعی است چرا به این امور میپردازید ؟در ضمن یه همین اموری در نظام منفور گذشته برای افراد مهم و خیلی خیلی مطرح انجام میشد . خب یعنی شما به همچین سطحی رسیده اید ؟

 

3.دکتر قالیباف ، من از هزینه ی واقعی اون تابلو خبر ندارم ، اما میشه تخمین زد که به چه میزان هزینه داشته . آقای قالیباف ای کسی که زمانی فریاد میزدی عدالت و امنیت اجتماعی ، فکر میکنی که با هزینه ی همین تابلو نمیشد چندین دختر و زن را که از فشار فقر به تن فروشی روی آوردن را این این کار باز داشت و آنها را برای همیشه از منجلاب بیرون کشید ؟ حداقل چند گام واقعی در جهت برقراری امنیت اجتماعی برداشته بودید ، کاری کرده بودید که  مطمئنا موثر تر از تمامی اقدامات قهرمانانه ی ! شما در تمام امور زندگیتان بود ! وا اسفا بر شما و بیشتر وا اسفا بر من و امثال من که نشسته ایم و مینوسیم و مینویسیم و گامی عملی تر برنمیداریم ......

 

4 . والله اون عدالتی که از دهان شما برای ما تعریف شود عدالت نیست ،بلکه عین ظلم است . والله که این چنین است . آن چنان گستاخ گشته اید که در ملا عام به تجملات میپردازید و بعد کباده ی دفاع از حقوق مردم را میکشید .

....When I was a child

وقتی که بچه بودم .

پرواز یک بادبادک میبردتم از بام های سحر خیزی پلک تا نارنج زاران خورشید ...

  

وقتی که بچه بودم .

 خوبی زنی بود که بوی سیگار میداد و اشک های درشتش از پشت عینک با قران می آمیخت ...

 

آه آن روزهای رنگین ......

آه آن روز های کوتاه .....

 

وقتی که بچه بودم .

 آب ، هوا ، زمین بیشتر بود و جیرجیرک در خاموشی ماه آواز می خواند ....

 

وقتی که بچه بودم .

در هر هزاران و یک شب یک قصه بس بود تا خواب و بیداری خوابناکم سرشار باشد ....

 

آه آن روزهای رنگین ......

آه آن روز های کوتاه .....

 

آه آن روزهای رنگین ......

آه آن فاصله های کوتاه ....

 

آن روز ها آدم بزرگها و زاغ های فراغ* اینسان فراوان نبودن ...

 

وقتی که بچه بودم .

 مردم نبودن، آن روزها ....

 

وقتی که من بچه بودم .

غم بود اما  ....

 

آن روز ها آدم بزرگها و زاغ های فراغ اینسان فراوان نبودن ...

  

وقتی که من بچه بودم .

غم بود اما  کم بود ......

 

 

پا نوشت ::

 

* فرهاد نیستی که ببینی دیگه این روز ها آدم بزرگها هم وجود ندارن و همه زاغ های فراغ شده اند ......

 آن روز ها مترسک ها با زاغ ها اینسان نبودن ....

آن روزها .......

 

این روزها زاغ ها ی سیاه و سفید آشیان را ویرانه کرده اند....

نه .... این روز ها هر هزاران و یک شب میلیونها قصه هم بس نیست تا بیداری و خوابم را سرشار کند.....

نه .... نیستی فرهاد که درک کنی که آن روز ها غم بود اما خیلی خیلی کم بود ....